چگونه میتوانیم از علم آیندهپژوهی، برای ساختن آینده خود استفاده کنیم؟
مدیران در سازمان مانند پدران و مادران در خانواده هستند. یکی از وظایفِ کلیدی آنها برنامهریزی و اقدام برای آموزش و رشد اعضای خانواده سازمانیشان است.
شما به عنوان مدیر، چقدر این مسئولیت را برای خود در نظر میگیرید و چقدر برای آن وزن و اهمیت قایل هستید؟ یک خانواده هر چند تامین شده و مرفه، باید به توانمند شدن و بهسازی مستمر اعضای خود بیندیشد و درباره آن اقدام کند. این مقاله به شما اطلاعاتی درباره مبانی آموزش سازمانی با تاکید بر «آموزش سازمانیِ خاص» یا «وابسته به زمینه» خواهد داد و درباره مسئولیتهایی که در قبال آموزش کارکنان، بهطور ذاتی وابسته به شما است سخن خواهد گفت. در کنار این، برخی راهکارهای روشن و عملیاتی را برای اثرگذاری مستقیم بر جریان آموزش سازمانِ خاص، در اختیار شما قرار میدهد.
برای پاسخ به سوال بالا، بیایید با هم چند واقعیت را مرور کنیم:
شروع برنامه آموزش سازمانی میتواند دشوار و طاقتفرسا باشد. بسیاری اوقات صحبت کردن با همکاران درباره تجربههایشان سودمند است: کدام برنامهها و کوششهای آنان مفید بوده است؟ کدامها خوب و موفقیتآمیز نبوده است؟ و دلیل هر کدام از این قضاوتها چیست؟
همیشه اطمینان داشته باشید که نیروهای انسانی مخصوصاً آنها که با انگیزه و اطمینان بیشتری در خدمت سازمان هستند، بینش خوبی درباره سازمان و کار دارند که میتوانند آن را به دیگران نیز منتقل کنند. همواره، مبنای هر نوع برنامه آموزش را، بر بینش سازمانی اعضا قرار دهید. این کار فقط با نشاندن نیروهای انسانی در کلاسهای درس به دست نمیآید. آنها نیاز به بینش دارند تا هر گام کوچک را وسیلهای برای توسعه خود قرار دهند.
برای بهدست آمدن این بینش چه باید کرد؟ خیلی هم دشوار نیست! نیروهای انسانی را در هدفگذاری و در کمک به ایجاد و بسط و استقرار استراتژی شریک کنید. شاید مهمترین چیزهایی که هر فردی در سازمان باید بداند چشمانداز، ماموریت و فلسفه سازمان است.
اولین درس برای ایجاد بینش در اعضا، درگیر کردن آنها در امور بنیانساز و اصلی سازمان است. آنها به خوبی این نکته را در مییابند که شما در چه مواردی از نیرو و توانایی آنها بهصورت واقعی و کجاها به صورت نمایشی و فرمایشی استفاده کردهاید. درگیر کردن اعضا در امور بنیادی، برای شکلگیریِ تدریجی بینش در آنها اقدامی یک روزه نیست. یادمان خواهد بود که بینش به اعضا کمک میکند که با سازمان هویتیابی کنند؛ همچنین بین نیروهای انسانی، وحدت و انسجام پدید میآورد.
ما اینجا درباره اهمیت شکلگیری و وجود بینش سازمانی در اعضا بهصورت کلی صحبت نمیکنیم. بلکه متوجه هستیم که این بینش را بهعنوان وسیلهای برای تقویتِ انگیزۀ اعضا برای یادگیری و توانمند شدن در نظر بگیریم. بدون بینش، یکی از مهمترین جنبههای معرّفِ زمینه سازمانی بهعنوان رمزِ شکلگیری «آموزش سازمانیِ خاص» را از دست خواهیم داد.
همه انسانها، خواهان موفقیت و برتری هستند: هر موفقیتی برای آنها انگیزه جدیدی محسوب میشود، زیرا اعتماد به نفس آنها را بالا میبرد و به آنها برای کوشش بیشتر انگیزه و نیرو میدهد. بهعنوان مدیر باید به این انگیزهها بها بدهید زیرا زیرساخت هر همراهی از سوی نیروها با برنامه های آموزش سازمانیِ شما، وجودِ همین انگیزه است. در این رابطه هر یک از سوالهای زیر، یک پایه اندیشه و شناخت شما درباره توانمند شدن نیروهای انسانی، منحصراً برای سازمانِ شما است که باید به آنها به دقت و با موشکافی بیندیشید:
شاید مبنای شکلگیری این سوالات، نظری باشد اما پاسخ به این سوالات، نمیتواند فقط با مراجعه به مبانی نظری و استفاده از منابع علمی داده شود بلکه باید در میدان، با درگیر شدن در واقعیتهای سازمان، و از طریقِ شناخت موضوعات قابل استفاده در فرایند توانمندسازی کارکنانِ همین سازمان به آنها پاسخ داده شود.
شاید برای شما بارها این سوال پیش آمده باشد که: در سازمانِ خود، یک آموزش سازمانی ویژه را چگونه محقق کنیم؟ به این سوال به دهها صورت میتوانیم پاسخ دهیم. اما اگر بخواهیم جمعِ پاسخها را ببینیم و نتیجه کلی اما قابل کاربرد بگیریم باید به 10 فرمان زیر توجه کنیم. شما هیچ سازمانی در دنیا را پیدا نمیکنید که توانسته باشد یک برنامه آموزشی موثر را بدون حتی یکی از این فرامین پیش برده و به نتیجه رسانده باشد.
این نکته بسیار کلیدی یادتان باشد که شما باید کاری کنید که افراد به دانش و مهارتهای مورد نیاز یک شغل در دل سازمان و در همان زمینه و میدان آشنا شوند. وقتی پیشرفتهترین آموزشها را بهطور عمومی و بدون توجه به زمینه سازمانی با کارکنان خود ارایه میدهید، در حقیقت دوباره آنها را به دانشگاه و به کلاسهای درس دوران دانشجوییشان برگرداندهاید! از نگاه پردیس توسعه انسانی، عالیترین یادگیریها که سازمان در آن غایب باشد، برای شما ارزش ناچیزی خلق خواهد کرد.
برای دستیابی به آموزش سازمانیِ خاص، نیاز به روحیه گروهی دارید. روحیه گروهی بهتر از همه در تیمها ظاهر میشود و یکی از موثرترین یادگیریهای، یادگیری گروهی است که از جمله از طریقِ تیمها، قابلِ تحقق است. این نکته را در نظر داشته باشید که وقتی اعضا در قالب «تیم» کنار یکدیگر قرار میگیرند، محتوا و قالبهای یادگیری، شباهت و نزدیکیِ بیشتری به زمینه سازمانی پیدا میکند.
برای داشتن یادگیری تیمی، نیاز به تیمهای یادگیری دارید! وجود تیمهای یادگیری در هر سازمان، حال و هوای آن را به پویایی مستمر و رشد جهت میدهد و آموزش را از امری جدا از بافتِ کار، تبدیل به یک اقدام وابسته به زمینه میکند. برای این منظور:
«بازخورد» فقط یک واژه و کارکرد معمولی برای کارهای روزانه نیست، شاید تعجب کنید که بدانید «بازخورد»، یکی از ابزارهای خوب توانمندساز است.
به نیروهای انسانی بهطور پیوسته و منظم بازخورد بدهید تا به آنها کمک کنید تا به کمک بازخورد چشمانداز خویش را ایجاد و حفظ کنند. کارکنان باید نگرش مثبت خود را نسبت به کار، سازمان، و مدیریت تقویت کنند. برای اینکه در این راه به نیروهای انسانی خود کمک کنید، کارهای زیر را انجام دهید:
بهعلاوه همه اینها به کارکنان خود یاد بدهید که همیشه به فکر بازخورد دادن به دیگران نباشند: گاهی هم به خودشان بازخورد بدهند. آدمها همه در برابر بازخورد یک واکنش ندارند. برخی خیلی نازک نارنجی هستند و برخی آرام و معتدلاند و بازخوردِ دیگران را وقتی درست باشد، راحتتر میپذیرند. شاید در ابتدا بعضی از نیروها، عصبانی شوند و حتی داد و فریاد راه بیندازند و به شما شکوه و گلایه کنند. البته راهِ اصلی برای اینکه این اتفاقها نیفتد این است که پیش از هر اقدامی، آموزشهای مقدماتی، به همه نیروها درباره بازخورد صحیح داده شود و نگرش مثبتی نسبت به آن ایجاد شده باشد. با وجودِ این، «بازخورد به خود»، این دردسرها را ندارد؛ آدمها بر سر خودشان، کمتر فریاد میکشند!
پس از بازخوردهای مثبتی که به یک فرد میدهید انتظار میرود که او را برای تقویت و تلاش بیشتر مورد تشویق قرار دهید. تشویق و ستایش کارها و زحمات یک کارمند یکی از بهترین پاداشها است. البته این بدان معنا نیست که فقط به ستایش و تحسین بسنده کنید: بقیه پاداشها نباید نادیده گرفته شوند. این کار دیگران را نیز به کارِ بهتر تشویق میکند. وقتی کسی را برتر اعلام میکنید با فرض اینکه او بهترین عملکرد را داشته است، در حقیقت در حال وضع و ساختنِ یک استاندارد هستید و از این طریق به دیگران میگویید: مثل این کار کنید!
چند نکته کلیدی که برای این کار باید در نظر داشته باشید:
آموزش اصلا آسان نیست اما کلید باز کردن بسیاری از گرفتاریها و راههای بسته هر سازمان است. شما بهعنوان مدیر، وظیفه دارید که با آموزش سازمانی و روش افزایش اثربخشی آن آشنا باشید. درست است که در اغلب سازمانهای بزرگ و پیشرو، حوزه مدیریت منابع انسانی وجود دارد اما این بدان معنی نیست که مدیر سازمان نباید در قبال رشد و توانمندسازی نیروهای انسانی از طریق آموزش، اطلاعی نداشته باشد یا فقط به داشتنِ اطلاعات کلی بسنده کند. برای موفقیت بیشتر در این راه دو درس زیر را با هم مرور کنیم: