چگونه میتوانیم از علم آیندهپژوهی، برای ساختن آینده خود استفاده کنیم؟
همه انسانها برای هدفی آفریده شدهاند؛ همه سازمانها نیز برای هدفی تاسیس میشوند. هدف غایی برای تاسیس سازمان شما چیست؟ آیا به این موضوع فکر کردهاید که اگر سازمانی تاسیس شده باشد اما در مسیر هدف حرکت نکند، به همان اندازه خطرناک است که برای خود هدفی نداشته باشد؟
در این مقاله به موضوع مدیریت عملکرد و رابطه آن با توسعه منابع انسانی توجه کردهایم. از نگاه «پردیس توسعه انسانی»، هر دوی این مفاهیم برای حرکت سازمان در مسیر هدف نقش کلیدی ایفا میکنند. «عملکرد» برای تحقق هدف، و «توسعه منابع انسانی» برای تحقق عملکردِ بهتر است. در هر صورت، عملکرد، باید به بهترین نحو «مدیریت» شود تا رابطۀ بین آن و توسعه منابع انسانی، ایجاد و حفظ شود. برای اطلاعات بیشتر در این باره میتوانید به مقاله دستیابی به بهترین روشِ مدیریت عملکرد مراجعه کنید.
پردیس توسعه انسانی در کنار شماست تا در موضوعات بااهمیتِ مرتبط با موفقیت در مسایلِ سازمان و مدیریت، بر اساس علم روز و تجربه استادان دانشگاههای برتر ایران تصمیم بگیرید و عمل کنید.
تحقق هدف بدون عملکرد مورد انتظار، مانند قصدِ حرکت کردن به سمت مقصد، بدون داشتن وسیله نقلیه یا داشتن دو پای سالم است. بنابراین نمیتوانیم عملکرد اعضا را مدیریت کنیم در حالی که وسیلۀ آن، یعنی نظامِ توسعه منابع انسانی را در اختیار نداریم. از سوی دیگر، نمیتوانیم حتی با بهترین وسیلههای نقلیه به سوی مقصدی حرکت کنیم که معلوم نیست. بنابراین نظام «توسعه منابع انسانی»، باید جهت و سمت و سوی حرکت خود را با توجه به «مدیریت عملکرد»، تعیین کند.
وقتی که اهداف غایی یک سازمان تعیین شد و مورد توافق همه ذینفعان قرار گرفت، باید مشخص شود که در هر دوره از فعالیت سازمان، آن هدفها باید به چه میزانی محقق شوند؛ چه کسی یا کسانی مسئول تحقق آن است؛ و میزان موفقیت در تحقق هدف، به چه ترتیب اندازهگیری خواهد شد؟
تمرکز اصلی مقاله برای پاسخ به این سوالات، بر عملکرد منابع انسانی استوار است که شایستگی آنها برای تحقق اهداف سازمان حیاتی است. بهعنوان مدیر باید مراقب باشید که بین عملکرد و شایستگی منابع انسانی توازن و رابطه برقرار باشد. نمیتوانید بدون اطمینان از انتخاب افرادی با شایستگی خاص، وظیفهای را به آنها محول کنید و از آنها کاری بخواهید. نه فقط برای انجام وظیفه در حد تکلیف، که برای بهبود عملکرد، همیشه نیاز به ایجاد و تقویتِ شایستگی دارید.
به خودی خود و در نگاه کلان به سازمان، چنین تضادی اتفاق نمیافتد اما از زاویه دیگر، ممکن است تضاد بین مدیریت عملکرد و توسعه منابع انسانی از طریق بروز تضاد بین اهداف سازمانی و خواستههای فردی رخ دهد. این سادهانگاری است که فرض کنیم همه کارکنان، بهطور فعال، اهدافی که به وسیله سازمان و مدیران آن تنظیم شده است را پذیرفتهاند و به آن تن دادهاند. از این گذشته، میتوان زمینههای بروز تضاد بین مدیریت عملکرد و توسعه منابع انسانی را در دو مورد زیر مشاهده کرد:
عملکرد عبارت از انجام فعالیتهایی است که برای افراد بهعنوان وظیفه در نظر گرفته شده است. اگر بپذیریم که این وظیفه در سازمان، شغلی و وابسته به یک یا چند هدف سازمانی است، پس نمیتوانیم هر فعالیتی را عبارت از عملکرد سازمانی بدانیم. به زبان سادهتر؛ اگر فعالیتی به تحقق هدفی کمک نکند، ثمری ندارد و اگر نتیجه یا ثمری در بر نداشته باشد، عملکرد محسوب نمیشود.
ما در «پردیس توسعه انسانی» با این نگاه موافق نیستیم که «عملکرد یعنی اجرای فعالیتهای مرتبط با یک وظیفه»! بر اساس این نگاه، انجام فعالیتی که متوجه وظیفه شغلیای باشد، همان «عملکرد» است؛ خواه وظیفه تحقق پیدا کرده باشد یا نه.
ممکن است کسی ادعا کند که ما نمیتوانیم کیفیت عملکرد را اندازه بگیریم، پس صبحت کردن از فعالیت، برای انجام وظیفۀ معینِ شغلی، برای تایید و اثبات اینکه عملکردی صورت گرفته است، کافی است. مشکلی که ممکن است وجود داشته باشد این است که یک نیروی انسانی نمیتواند اطمینان داشته باشد آنچه انجام میدهد دقیقاً مطابق با انتظار نقش و انجام وظیفه است. زاویه نگاه هر کسی به موضوعی و تفسیرهای ذهنی که پیرامون ارزشیابی عملکرد وجود دارد، نتیجهگیری درباره عملکرد افراد را دشوار میکند. اما این دشواری، توجیهکنندۀ انصراف ما از دست زدن به مدیریت عملکرد، که «ارزشیابی» از لوازم آن است، نمیشود. همۀ سازمانها از مدیریت عملکرد بهدنبال نتیجه روشن و مثمرِ ثمری برای دست زدن به تصمیمات جدید هستند.
در جستجوی راه حل برای مسئلهای که به آن اشاره شد، یک راهِ میان بر و ابتکاری را معرفی میکنیم. برای مدیریت عملکرد موثر منابع انسانی، گامهای زیر را بردارید:
بهعنوان یک نمونه ساده شده، به طبقهبندی زیر توجه کنید:
عملکرد خیلی خوب
این طبقه شامل عملکردی است که از بالاترین حد استانداردها برخوردار است و در همه زمینههای کاری به دستاورد یا نتیجه مورد انتظار منجر میشود. این عملکرد، متفکرانه، خود-انتقادی و مبتکرانه است و بینش روشنی از کار در آینده را نشان میدهد.
عملکرد قابل قبول
عملکردی که در این طبقه ارایه میشود پایدار، کارآمد و متعهدانه است و در آن خطوط روشنی از عملکرد مشاهده میشود. در کارِ افرادی که در این طبقه قرار میگیرند، بهطور مشخص، سیاستها و اهداف سازمان منعکس شده است.
عملکرد ضعیف
کار افرادی که در این طبقه قرار خواهند گرفت، ضعیف، شلخته، و بیکفایت است. فرد نمیتواند بر اساس «اهمیت»، وظایف خود را مرتب و آنها را اولویتبندی کند. وقتی کارها اولویتبندی نشده باشند، فرد نمیداند که باید بیشترین تمرکز خود را بر کدام وظیفه قرار دهد که در این صورت، دستاورد کار او، شلخته، بینظم، و پراکنده خواهد بود.
از این مقاله میتوانیم دو درس کلیدی بگیریم که بهترین راه حل برای پیشگیری از تضاد مدیریت عملکرد با توسعه منابع انسانی است:
2 دیدگاه
چه موضوع جالبی! واقعا ممنون. در راستای تحقق هدف از طریق عملکرد مورد انتظار انتخاب مسیر هوشمندانه هم میتواند مهم باشد.
در رابطه با تضادها، در مورد تضاد اول نقش رهبری سازمان و در مورد تضاد دوم یادگیری سازمانی میتوانند به حل مسئله کمک کنند.
سپاس از دقت و توجه شما، بسیار خرسندیم که همراهان خوبی چون شما داریم.