چگونه میتوانیم از علم آیندهپژوهی، برای ساختن آینده خود استفاده کنیم؟
در سایتهای مختلف، و توسط دهها موسسه آموزشی و فرهنگی، شاهد تبلیغ و عرضۀ آموزشهایی با عنوان «مدیریت زمان» هستیم. از سوی دیگر شاید دوستان، همکاران یا خودمان قبلاً در این دورهها شرکت کرده و مطالبی هم آموخته باشیم؛ اما نکته تأمل انگیز، قرار گرفتن در معرض این سوال است که آیا مدیریتِ پدیده، یا چیزی که معنی آن را نمیدانیم، ممکن است؟
اگرچه واژۀ «زمان» برای ما، کاملاً آشنا است، اما تعریف و درک آن بسیار سخت به نظر میرسد. زمان مفهومی است که در ظاهر، همه آن را به این صورت میشناسند: 60 ثانیه برابر یک دقیقه؛ 60 دقیقه برابر یک ساعت؛ 24 ساعت برابر یک شبانهروز!. اکنون فرض کنید شخصی در خیابان پیش شما بیاید و بخواهد زمان را رسم کنید، چه میکشید؟ به احتمال زیاد، ساعت یا تقویمی را میکشید در حالی که ساعت و تقویم، فقط نشانههایی از گذر زمان هستند. اگرچه زمان، زندگیمان را اداره میکند و برای زندگی انسانها، امری اجتناب ناپذیر است اما توضیح آن توسط داناترین افراد هم سخت است.
از جمله سوالات جدی که در این زمینه مطرحاند این است که «زمان چیست»؟؛ «آیا میتوان وجودِ آن را اثبات کرد»؟
در این مقاله درباره «زمان»، این ناشناختهترین آشنای انسانها، صحبت میکنیم. واقعیتی که اغلب نادیده گرفته میشود این است که شناخت زمان، پیش نیازِ مدیریت آن است. تجربهای که هر دورهای از زندگی خود دارید در درک معمای زمان و مدیریت آن، موثر است. ما امیدواریم که آن تجربه را از طریق «پردیس توسعه انسانی» با دیگران به اشتراک بگذارید.
ما از طریق زمان تغییراتی که بهطور مداوم در جهان اتفاق میافتد را دنبال میکنیم. تصور ثبات در جهان، وحشتناک است: برای یک لحظه فکر کنید که روزها شب نمیشدند و زمستان به بهار نمیرسید! خوشبختانه «پویایی» امکان پذیر است، چرا که زمان وجود دارد. در واقع زمان بایست ابداع میشد تا همه رویدادها در یک لحظه اتفاق نیفتد؛ تا به کمک آن، فضا، و مکان ساخته شود.
ما انسانهایی هستیم که شرایط و کیفیتِ زندگی ما، با همزادان 100 سال قبل خود تفاوتهای اساسی دارد. چرا باید در این شرایط، به موضوعِ زمان نیندیشیم؟ چرا باید به سادگی از کنار این موضوع مهم، برای اندیشیدن درباره فلسفۀ زندگی و مرگ بگذریم؟ حتی اگر نمیخواهید از درک زمان، به مدیریتِ بهترِ آن دست پیدا کنید، از خود بپرسید که چرا باید به بنیادهای اندیشه بشری که عبارت از «فلسفه زندگی» و «حکمت مرگ» است، فکر نکنم؟
آیا می دانید که اگر «زمان» نبود، زندگی و مرگ انسان معنی نداشت؟ با نسلها و انسانهایی که خیلی پیشتر از ما زندگی میکردهاند تفاوت نشان بدهید. در این سفر کوتاه، همراه «پردیس توسعه انسانی» باشید.
جهانی که در آن زندگی میکنیم، جهانی چهار بُعدی است که از 4 جهتِ «طول»، «عرض»، «ارتفاع»، و «استمرار» یا «زمان»، تشکیل شده است. از آن جهت که ما همواره به طور آگاهانه و یا ناآگاهانه در امتداد بُعد چهارم، یعنی زمان در حرکتیم آن را حس نمیکنیم. سه بُعد اول، یعنی «طول»، «عرض»، و «ارتفاع»، صفحات فضایی هستند اما بُعد چهارم «زمان» است که خود نوعی فضا است. برای مثال فرض کنید که با گوشی همراه خود، از کسی فیلمبرداری کردهایم. بدین ترتیب روی هر تصویری از ویدیو، یک لحظه از زمانِ حال، ضبط میشود. حال اگر تصاویر فیلم را ببُریم و قطعات بُریده را روی هم بگذاریم یک «فضا-زمان» به دست میآید.
در واقع دنیای چهار بُعدی، دنیایی است که تمام وقایع و حوادث آینده همچون یک رشته فیلم به صورت ثابت و ابدی در آن نقش بسته و فقط باید فیلم را در مقابل دوربین گذاشت و تماشا کرد. به هرحال در جهان ما همانطور که سه بعد فضا همیشه موجودند بُعدِ زمان، یعنی گذشته، حال، و آینده هم همواره حاضراند. در حقیقت، این محدویت حرکت ما در فضا-زمان است که ما را در یک زمان خاص محصور کرده است.
«زمان»، یک عنصر فیزیکی نیست، بلکه در میان باورها و رویکردهای معنوی ما نیز، این مضمون به صورتهای مختلف راه دارد. به عنوان نمونه، موضوعِ «زمان»، در 3 زمینه «اثباتِ بقایِ الهی»، «حقانیتِ آخرت»، و «معراجِ فرستادۀ او»، قابل طرح است.
1. خدا، حیا قَبلَ کُل حَی
خداوند، خالق و آفریننده همه چیز است. «زمان»، این ناشناختهترین ناشناختهها نیز آفریده خداوند است. باور داریم که پروردگار، قبل از تمامی مخلوقات وجود داشته است و پس از فنای تمامی موجودات نیز باقی خواهد بود. بنابراین خداوند قبل از زمان، موجود بوده است و پس از فنای زمان، هم باقی خواهد بود. تمام وقایع گذشته و آیندۀ دنیای ما، در معرضِ خداوند به صورتِ «زمانِ حال» است. در این تسلسل، آیندهای که ما هنوز به آن نرسیدهایم، برای پروردگار موجود است. پروردگارِ فراتر از زمان و مکان، زمان را برای آفریدههایش به جریان انداخته ولی خود، از جریانِ زمان، مُنزّه است. در حقیقت، همۀ چیزها، شامل تمامی رویدادهای زندگی ما، نسبت به آگاهی خدا، «گذشته» و «تحقق یافته» است.
2. زمان و گذر آن در قرآن و آخرت
“و یک روز در نزد پروردگارت، همانند هزارسال از سالهایی است که شما میشمارید” (سوره حج- آیه47). نظریه نسبیت این موضوع را بیان میکند که گذر زمان امری مطلق و ثابت نیست بلکه سرعت یا کندی آن در شرایط گوناگون متفاوت است. باتوجه به این مسئله، سوالی که پیش میآید این است که آیا اصولاً در جهانِ غیرمادی، زمان جریان دارد؟ رابطۀ زمان، میانِ جهان مادی، و جهان غیرمادی چگونه است؟ در قرآن آیاتی وجود دارد که پاسخگوی این پرسشها است. مثلاً: “آنان از تو میخواهند که در عذاب دادنشان شتاب شود، درحالی که خدا هرگز از وعده خود تخلف نخواهد کرد” (سوره حج- آیه47). همین تفاوتِ گذرِ زمان در داستان اصحاب کهف نیز آشکار است. هنگامی که اصحاب کهف بعد از 309 سال از خواب بر میخیزند فکر میکنند فقط یک روز به خواب رفتهاند. دلیل این موضوع این است که انسان از یک مقیاس زمانی به مقیاس زمانی دیگری میرود که کاملاً متفاوت است.
3. معراج عشق و گذر از زمان
«معراج»، عروج عارفانه از مرز عالم خاک تا بام افلاک است؛ سفری عاشقانه در ملکوت عالم و پذیرایی ویژه خداوند برای رسولاش؛ از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی و از آنجا تا شکوه بیکران عرش الهی است. از مسائل حائز اهمیت در معراج، شکستن حصرِ «زمان» است و این که پیامبر اسلام (ص) در زمان کوتاهی، مساحت بسیار زیادی را طی نمود؛ در این زمانِ کم، وقایع بسیاری را مشاهده؛ و از بهشت و دوزخ دیدار کرد؛ درحالی که هنوز برای هیچ مخلوقی، قیامت بر پا نشده است. این نمونهای از چیزهایی است که بُعدِ زمان، به ما اجازه دیدن نمیدهد. در واقع در شب معراج، پیامبر از بُعدِ زمان و مکان خارج، و وارد دنیای چهار بعدی و همیشه حاضر شد و توانست بهشت را مشاهده کند.
دنیای خواب و رؤیا دنیای حیرت انگیزی است که در آن محدودیتهای جسمانی و زمانیِ دنیای واقعی، از بین میرود و ماهیت دور از دسترس و جالب رویاها، انسان را بسیار متمایل به کشف این دنیا میکند. بر این اساس خوابها را میتوان به 3 قسمت تقسیم کرد:
1. خواب وابسته به جسم: خواب وابسته به جسم، ادامه حیات روزمره است و اغلب در اول شب که هنوز اعصاب، احساسات، و تمایلات آدمی فعال است اتفاق میافتد. این نوع خواب، نتیجه استمرار اعمال روزمره ما است و ارزش آن، مادی است.
2. خواب وابسته به نفس: خواب وابسته به نفس، زمانی رُخ میدهد که انسان به خواب عمیق رفته، حواساش از کار افتاده، و ضمیر ناخودآگاه او اوج گرفته است. در این خواب، احساسات و تمایلاتِ سرکوب شدۀ درونِ انسان، بیرون میآیند و فشارهای او کاهش مییابند.
3. خواب وابسته به روح: این نوع خواب بعد از آزادشدن فشارهای درون رخ میدهد و معمولاً نزدیک سپیده صبح است. صحنههای این نوع خواب، با هیچ علم و منطقی قابل تحلیل نیست. خواب وابسته به روح، خوابهایی با خبر از آیندهاند. پس این خواب، خبر از آینده میدهند و نشانۀ نسبی بودن زمان و همیشه حاضر بودن وقایعاند.
با طرح ماجراهای گوناگون، میتوان به این موضوع رسید که همزمانیها، شکل و قالبهای متفاوتی دارند. همزمانیها در دو مسیر متفاوت حرکت میکنند:
1) همزمانی از بیرون به درون. شاید در زندگی پیش آمده باشد که شما و شخصِ دیگری، اتفاقات همزمانی داشتهاید؛ لحظهای در حال فکر کردن به کسی باشید که همان فرد با شما تماس بگیرد؛ یا حتی چیزی را بخواهید و کسی آن را برای شما هدیه بیاورد. این همزمانی، «از بیرون به درون»، رخ میدهد.
2) همزمانی از درون به بیرون. شاید برای شما هم پیش آمده باشد که پیش از وقوع رویدادی یا همزمان با آن، تصویری از آن واقعه یا رویداد به شما الهام شده است و یا در رؤیا یا حالتی بین خواب و بیداری آن را دیدهاید: در حقیقت، آن واقعه یا پدیده در ذهن شما انعکاس یافته است. از جمله معروفترین مسیر همزمانی از درون به بیرون، که در تاریخ جایگاه ویژهای دارد، داستان یوسف و برادراناش است. داستان به اختصار این است که: حضرت یوسف علیه السلام دارای یازده برادر بود، وقتی 9 سال داشت، خوابی دید، نزد پدر رفت و گفت: “من در خواب دیدم که 11 ستاره، خورشید، و ماه در برابرم سجده میکنند”. حضرت یعقوب (ع) به او گفت: “خواب خود را به برادرانات مگو که برای تو نقشه خطرناکی میکشند، چرا که شیطان دشمن آشکار انسان است…”. همه میدانیم که سالها بعد خواب حضرت یوسف علیه السلام تعبیر شد.
هیچ چیز، اتفاقی نیست و از کنار هیچ واقعهای نباید به سادگی گذشت. در آن سویِ رویدادهایی با ظاهرِ ساده و عادی، حکمتی عمیق پنهان است که نمیدانیم چگونه باید آن را رمزگشایی کنیم؟
نمیتوان به «زمان» اندیشید و به نظریه «نسبیت» نرسید! هرچند منطق جاری در این نظریه چندان پیچیده نیست، «نظریه نسبیت»، یکی از بزرگترین کشفیات بشر است که راز بسیاری از پیچیدگیهای هستی در بُعد زمان را گشود. نظریه نسبیت، بیانگر این موضوع است که هر چیزی، حتی زمان، امرِ نسبی است. پیام این نظریه برای انسان هیجان انگیز است: همیشه در مورد اموری که آنها را قطعی و مطلق میدانی، امکان «نسبی بودن» را در نظر داشته باش. در نظر گرفتن این نکته در زمینۀ «معرفتشناسی»، اهمیتی خارقالعاده دارد که بدانیم زمان، با باورها و عقاید ما چنان آمیخته است که در عمل، امکان جداسازی آنها از هم متصور نیست.
نظریه نسبیت در سال 1905 توسط اینشتین (Einstein) فیزیکدان مشهور ارایه شد. باتوجه به این نظریه، نه تنها در جهان دیگر بلکه در جهان مادی هم زمان از جایی به جای دیگر تغییر خواهد کرد. بر اساسِ نظریه نسبیت، وقتی جسمی حرکت کند زمان برایش کندتر خواهد شد؛ این یعنی حرکت بر زمان تاثیر دارد. برای مثال اگر شما با یک هواپیما سفرکنید و دوستتان در خانه بماند؛ زمان شما کندتر خواهد گذشت. اما چرا این اختلاف زمانی را متوجه نمیشویم؟ به این دلیل که این اختلاف زمان در سرعتهای پایین بسیار ناچیز است اما وجود دارد. اگر اندیشیدن درباره مفهوم زمان برای شما هم جالب است، اطلاع داشته باشید که درباره نظریه نسبیت و درکِ زمان، بحثهای جالبی بین افرادی که به این موضوع علاقهمند هستند در میگیرد که نمونهای از آن را در اینجا ببنیند: (https://hupaa.com/forum/viewtopic.php?t=37917).
آیا تا به حال تصمیم اشتباهی گرفتهاید که آرزو کنید کاش به عقب برگردید؟ آیا تاکنون دوست داشتید به آینده بروید و ببینید در چه وضعیتی هستید و جهان آینده چگونه است؟ در واقع ما هم اکنون و در همین لحظه درحال سفر به آیندهایم، و به معنی واقعی کلمه در حال حرکت در زمان هستیم: پس شاید تحققِ این آرزو، برای حرکت در فضا نیز صدق کند!
«گذشته»، «حال»، و «آینده»، مفاهیم قابل تعریفی نیستند: این ما هستیم که وقایع را در این سه ظرف زمانی میگنجانیم. «گذشته» هم اکنون در جهان وجود دارد و «آینده» هم حاضر است! اما شاید سوالی که برای شما پیش بیاید این است که «آیا برای بشر ممکن است که زندانِ زمان را بشکند و آزادانه در آن سفر کند»؟
شاید پاسخ به این پرسش، بسیار عجیب و دور از دسترس به نظر برسد اما دلایلی وجود دارد که نشان دهد پاسخ به این پرسش میتواند مثبت باشد. انسانهای زیادی در زمان سفر کردهاند که به نمونهای از آن در بالا اشاره شد.
در این مقاله کوشیدیم تا، دریچهای رو به دنیای پیچیده و ناشناخته زمان باز کنیم. اما این نکته بسیار روشن است که خصوصیات اساسی زمان، همچنان در پرده ابهام باقی مانده است. امکان شناخت ماهیت زمان، در سایه همکاری دو حوزه فلسفه و فیزیک بیشتر است. از یک نگاه باورمندانه، درک این موضوع لازم است که آفریدههای گوناگون در نظامهای زمانی مختلف زندگی، و نیز موجودات احتمالی که در خارج از نظام زمان به سر میبرند همه و همه از فلسفه نظام آفرینش و اراده خالق بیهمتای آن، تاثیر میپذیرند.
در پایان جستجو در خصوص چیستیِ زمان، ارزیابی میزان معرفت ما درباره زمان، روشنگر و آموزنده است. هرچند نتیجه این ارزیابی به معنی حل معمای زمان نیست اما در درک عمیقتر ما از مفهوم زمان، موثر است. با وجود باورهای شخصی و افزایش جدی یافتههای علمی، «زمان»، همچنان پیچیدگیهای خود را برای انسان حفظ کرده است. به نظر شما، آیا این پرسش همزاد با اندیشه بشری، تا ابد بی پاسخ خواهد ماند که «به راستی زمان چیست»؟ یا انسان میتواند آن را حل کند؟
اگر موفق به حل معمای زمان شویم، راه بسیار کوتاهتری برای «مدیریت زمان» خواهیم داشت. در مقالههای قبلی، درباره مدیریتِ زمان سخن گفتهایم؛ در آینده نیز در این باره بیشتر خواهیم گفت.
این مقاله از کتاب دکتر محمدرضا سر گلزایی (1372) با عنوان «معمای زمان»، نشر مولف، برداشت شد. هدف «پردیس توسعه انسانی» از این برداشت، آشنایی با مفهومِ «زمان» به عنوان مقدمۀ «مدیریت زمان» است.
2 دیدگاه
سلام
مقاله خیلی خوبی بود، ممنون
سلام و سپاس از نظرات ارزشمند شما دوست عزیز