«زمان» و سرنوشت ما (بخش اول)

time

همه از ارزش «زمان» حرف می‌زنن؛ توی مدرسه و خونه و وسط صحبت با بزرگترا و موقع تماشای برنامه‌های تلویزیونی این قدر این نکته رو می‌شنوی که درمونده می‌شی و کم کم گوشات به روی همه صداها و اشاره‌ها بسته می‌شن … انگار از شنیدن این حرف‌ها به اشباع می‌رسی! همه می‌گن: قدر زمانات رو بدون اما نمی‌گن: زمان چی هست؟ چرا باید قدر اون رو دونست؟ چه جوری باید قدر زمان رو دونست؟!

توی این مقاله من به این موضوع کاری ندارم که چه کسی، در چه شرایطی و با چه ادبیاتی توجه شما رو به قدر و قیمت «زمان» جلب می‌کنه، اما با شما در این باره موافق هستم که گفتن نکته‌های مهم و کلیدی برای زندگی، به روش هشدارگونه یا گاهی به شکل نصیحت و سرزنش، نمی‌تونه تغییری در ذهن و رفتار یک نوجوون ایجاد کنه.

حالا بیاین خیلی سریع، بدونِ رفتن به حاشیه، و گفتن حرف‌های سنگین و دیرهضم، دو کلمه با هم درباره یک موضوع مهم برای همه بچه‌های هم سن و سال شما در سرتاسر دنیا صحبت کنیم. شاید ازش نتیجه‌ای گرفتیم که بدون فشار و اصرار بزرگترها برای مراقبت از زمان، تکلیف خودمون با این موضوع رو روشن کردیم. می‌خوایم ببینیم چه جوری می‌شه قدر زمان رو دونست و اون رو مدیریت کرد؟

با چند مثال شروع کنیم

مثال 1: شاید برای شما هم پیش آمده باشد که پس از مدت‌ها تمرین در تیم بسکتبال مدرسه، در مسابقه نهایی با یک رقیب سرسخت از مدرسه دیگر، در حالی که یک امتیاز از حریف عقب هستید اما توپ در اختیار تیم شما است، به دلیل سوت پایان مسابقه توسط داور، نتیجه را واگذار کرده و شکست خورده باشید! معمولاً اعضای تیم در این موارد با هیجان و کمی اعتراض می‌گویند: “اگر داور فقط 10 ثانیه دیرتر سوت زده بود، می‌تونستیم حتی با یک پرتاب 2 امتیازی، برنده شیم“!

مثال 2: شاید برای شما پیش نیامده باشد که برای شروعِ یک سفر مهم، عازم ایستگاه راه‌آهن یا فرودگاه باشید؛ به دلیل گرفتار شدن در یک ترافیک غیرمنتظره شهری، فقط 2 دقیقه دیرتر از زمان تعیین شده وارد سالن شوید؛ و سفر خود را از دست بدهید. اما اگر سوال کنید، این وضعیت برای خیلی از بزرگسالانی که به شما نزدیک هستند، اتفاق افتاده است.

مثال 3: شاید این تجربه را نداشته‌اید تا در یک آزمون علمی و عملی دو روزه که شامل چندین مرحله است و بین داوطلبان آن، رقابت شدیدی وجود دارد، شرکت کرده باشید. ممکن است در آخرین مرحله که هر داوطلب باید در آن، چیزی مانند یک رُبات را طراحی کند و بسازد، وقت کم آورده باشید و بیرون جلسه در حالی که ناراحت هستید، به پدر و مادر خود بگویید: “فقط یک ساعت دیگه اگه وقت داشتم، تموم بود“!

در زندگی بارها و بارها با این مسابقات، موعدها، و مهلت‌ها مواجه هستیم که چند ثانیه، چند دقیقه، یا چند ساعت کم آورده‌ایم. این نشان می‌دهد که در قلب اتفاقات مهم زندگی ما، «زمان» وجود دارد.

اختراع «ساعت» و ارزش «زمان»

از نظر شما در دنیایی که به سر می‌بریم، همه چیز مدیریت پذیر است؟ آیا «زمان» را می‌توان مدیریت کرد؟ زمان یک مفهوم ذهنی و قراردادی است که نیاکان ما آن را به صورت نمادین تقسیم‌بندی کردند تا به زندگی خود نظم بدهند. تقسیم زمان به سال، ماه، هفته، روز، ساعت، و مقیاس کوچکتر از ساعت، یک «قرارداد» است که بر اساس تجربه‌های هزاره‌های تمدن بشری شکل گرفته‌اند. فکر کنید اگر این تقسیم‌بندی وجود نداشت، زندگی ما چه وضعیتی داشت؟

در قرن‌های نسبتاٌ دور که «ساعت» به شکل امروزی اختراع نشده بود، مردم بر اساس گردش روز و شب، و گذر فصل‌ها، زندگی خود را سامان می‌دادند. نخستین ساعت‌های مکانیکی در اوایل قرن 14 میلادی اختراع شد و برای پیشرفت آن در حد ساعت‌های پاندولی، بشر تا سال 1656 میلادی یعنی تا 2 و نیم قرن دیگر هم منتظر ماند. در نظر گرفتن این فرض دشوار نیست که اختراع ساعت، به این معنا نبوده است که این ابزار به اندازه کافی تولید، و در اختیار عده زیادی از مردم گذاشته شده باشد؛ بعید است! تا قرن‌ها فقط ثروتمندان می‌توانسته‌اند به ساعت مکانیکی دسترسی داشته باشند.

«ساعت» فقط یکی از ابزار تشخیص «زمان»، و البته مهم‌ترین آنها است. اختراع ساعت در حدود 600 سال پیش به این معنی است که قسمت اصلی تاریخ تمدن بشر، یعنی بیش از 90% آن، بدون ساعت گذشته است. در آن زمان اگر بنا بود به نوجوانان درباره ارزش و اهمیتِ «زمان»، نکته‌ای گفته شود، باید با چه مقیاسی، سخن گفته می‌شد؟ درک زمان، جز طلوع و غروب خورشید به چه روش دیگری ممکن بود؟ اکنون و در شرایطی که ما زندگی می‌کنیم، آیا ساعت و ابزارهای دقیق دیگر برای اندازه‌گیری زمان، ارزش آن را بیشتر کرده است؟ اگر بپذیریم که «زمان» مدیریت پذیر است، آیا امروزه، مدیریت زمان آسان‌تر از گذشته نیست؛ گذشته ای که در آن انسان نمی‌دانست جز به کمک سایه‌ها در روزهای آفتابی، در حال سپری کردن چه ساعتی از روز خود است؟

باید بپذیریم که ارزش زمان پس از اختراع ساعت، بیشتر، و مدیریت آن با وجود «ساعت»، آسان‌تر شده است.

منظور از مدیریت زمان چیست؟

توانایی استفاده اثربخش و مفید از وقت، مخصوصاً در رابطه با کار و تحصیل را «مدیریت زمان» می‌گویند. مدیریت زمان به ما کمک می‌کند که زمان خود را بین فعالیت‌های مختلف، به نحوی تقسیم کنیم که برای ما بیشترین بازده را داشته باشد. «مدیریت زمان» باعث هماهنگی در انجام وظایف مختلفی می‌شود که بر عهده ماست. برای مثال، وقتی در طول یک روز، سه کارِ اصلی شاملِ درس خواندن، استراحت، و تفریح کردن داریم، با مدیریت زمان می‌توانیم انرژی و توان خود را به نحوی بین این 3 وظیفه اصلی روزانه تقسیم کنیم که به نتیجه دلخواه بگیریم.

به زمان چگونه نگاه کنیم؟

زمان، مانندِ خمیر بازی است که در سن کودکستانی خود با آنها شکل‌های مختلف می‌ساختید. «زمان» در اختیار شما است. اگر معنی و نقش زمان در زندگی خود را بدانید، متوجه خواهید شد که زمان خدمتگزاری نجیب، مهربان، و بی ادعا، و در خدمت ماست. زمان، خود به خود به ما تحمیل نمی‌شود، این نحوه رفتار ما با آن است، که می‌تواند به زمان، نقش تحمیلی بدهد. جمله‌های زیر برای خیلی از انسان‌ها آشنا هستند:

  • کاش 10 دقیقه زودتر از خواب بیدار شده بودم؛
  • کاش نیم ساعت زودتر حرکت کرده بودم؛
  • کاش یک ماه زودتر مطالعه را شروع می‌کردم؛
  • کاش چند سال زودتر به فکر افتاده بودم!

فکر می‌کنید این جمله‌ها را چه کسانی، در چه سنی، و به چه دلیلی به زبان آورده‌اند؟ افرادی که بدون ارزش‌گذاری بر زمان خود، آن را از دست داده باشند، در حقیقت، زندگی، آینده، و آرزوهای خود را از دست داده‌اند.

با نگاهی به همین نمونه‌هاست که می‌توان گفت: “یا در زندگی، قدرِ زمان را بشناس، یا دیر یا زود منتظر فاصله گرفتن زندگی‌ از آرزوهایی باش که برای آن داشته‌ای“!

ارزش «زمان» و روزمره‌های ما

اگر به یک پسر دو ساله، حق انتخاب بدهید تا بین یک شیء فلزی کوچکِ زرد-رنگ، و یک توپ رنگارنگ، یکی را داشته باشد، به احتمال زیاد، دومی را انتخاب خواهد کرد. همین فرد، وقتی 30 ساله شود، و بار دیگر این امکان را برای او فراهم کنید، به احتمال زیاد، توپ را انتخاب نخواهد کرد، چون در 30 سالگی، از ارزشِ آن فلز کوچک از جنس طلا، آگاه است.

به نظرِ من، می‌توانیم مشابه این مثال را در مورد «زمان» و فهم ارزش آن نیز مطرح کنیم. دلیل اینکه یک فرد 30 ساله قدر زمان را بیشتر از یک کودک می‌داند این است که در جریان زندگی، با تجربه‌ها و واقعیت‌هایی رو به رو شده است و یا اتفاق‌های ناخوشایندی برای دوستان و نزدیکان او رخ داده است، که توانسته است در آن ردّ پای «زمان» را ببیند. در نتیجه تلاش می‌کند به نحوی تصمیم بگیرد و حرکت کند که به دلیل بی‌توجهی به ارزش وقت، دچار خسارت و زیان نشود.

نادیده گرفتن ارزش زمان برای انسان‌های بالغ، شبیه به نادیده گرفتن ارزش یک شیءِ باارزش توسط کودک است. دلیل هر دو، بی اطلاعی از قیمتِ «طلا»، و ناآگاهی از قدرِ «زمان» است.

ارزشِ زمان، در جامعه انعکاس یافته است

ظهر یک روز پاییزی، زمانی که دانشجوی جوانی در دانشگاه تهران بودم برای رسیدن به خوابگاه که در انتهای خیابان کارگر شمالی قرار داشت، سوار مینی بوسی شدم که به‌عنوان وسیله نقلیه عمومی، در ابتدای همان خیابان، مردم را جا به جا می‌کرد. داخل مینی بوس، به دلیل ازدحام مسافر، عده‌ای ناگزیر بودند که ایستاده، مسیر را طی کنند. در میان همسفران نزدیک به من، مادری همراه با پسر نوجوان 15 یا 16 ساله او ایستاده بودند. کمی بالاتر، تقاطع خیابانِ دکتر فاطمی، آن پسر نوجوان قصد داشت تا به تنهایی از مینی بوس پیاده شود. هنگام آماده شدن برای پیاده شدن، مادرش از او پرسید: “چه ساعتی ]به خانه[ بر می‌گردی؟ نوجوان پاسخ داد: “همون حدود پنج و شیش“! … مادرش با صدایی که در آن جدیت و اعتراض وجود داشت گفت: “بین پنج تا شش یک ساعت فاصله است! دقیق‌تر بگو.

محیط اجتماعی شامل خانواده، فامیل، کوچه و خیابان، مدرسه، رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی از ابتدای عمر، در برداشت ما از معنی و ارزش «زمان» تاثیر می‌گذارند. ما بدون اینکه متوجه شویم، نسبت به «زمان» آموزش می‌بینیم. به این دو وضعیت روزمره از زندگی‌هایمان توجه کنید:

  • صبح یک روزِ کاری، مادری هنگام خارج شدن پدر از خانه از او می‌پرسد: “کی بر می‌گردی“؟ پدر می‌گوید: “تا شب می‌آم“؛
  • معلمی ساعت 9:15 دقیقه به دانش آموزان می‌گوید: “برای رفع خستگی 5 دقیقه تنفس در کلاس“! پس از مدتی وقتی او با صدای بلند اعلام می‌کند که: “تنفس تمام شد درس رو ادامه می‌دیم“! ساعت 9:26 دقیقه را نشان می‌دهد.

ارزش زمان در این دو روایت فرضی، آن قدر روشن است که نیازی به شرح آن نیست. بی توجهی پدر به اهمیت ساعت‌ها و بی مبالاتی معلم در توجه به دقیقه‌ها را با دقت و حساسیتِ آن مادری که نحوه رفتار درست و دقیق او با پسر نوجوان‌اش را بازگو کردم با هم مقایسه کنید. ما ارزش زمان را در جامعه، در ارتباط با دیگران، و در طول زندگی می‌آموزیم. جامعه‌ای که در عمل نشان می‌دهد «زمان»، برای او کالای بی‌ارزشی است، نمی‌تواند به‌درستی قدر زمان را به فرزندان خود آموزش بدهد!

مسئله را چگونه حل کنیم؟

فارغ از این شرایط، ما وظیفه داریم تا برای رشد خود و ساختنِ آینده‌ای که آرزوی آن را داریم، به «زمان» توجه کنیم. اگر به اهمیت زمان در این زمینه آگاه باشیم، مسئله دشواری پیش رو نخواهیم داشت. راه حل روشن، پاسخ به این سوال خواهد بود که «چگونه باید زمان را مدیریت کنیم»؟

برای مدیریت زمان، روش‌ها و تکنیک‌های زیادی وجود دارد. علاوه بر این، در سال‌های اخیر به کمک هوش مصنوعی و اینترنتِ اشیا، تسهیلات زیادی برای کمک به انسان در مدیریت زمان، ایجاد شده است که شما با آن آشنا هستید و یا آشنا شدن با آنها از طریق اینترنت، پرسش از دوستان، و راهنمایی پدر-مادر و معلمان کار دشواری نیست. اگر دوست داشته باشید، «پردیس توسعه انسانی» این آمادگی را دارد که در مقاله دیگری در این باره با شما هم‌صحبت شود و یا از طریق «تماس با ما» به سوالات شما پاسخ بدهد.   

باهم‌آموخته‌های پردیسانه

در این مقاله با هم آموختیم که:

  • زمان یک امر قراردادی است؛
  • ساعت، ابزاری برای آسان کردن مدیریت زمان است؛
  • برای مدیریت زمان، باید قبلا به فهمِ ارزش زمان رسیده باشیم؛
  • ارزش زمان در طول زندگی به ما آموزانده می شود اما این بدان معنی نیست که اگر جامعه در فهم ارزش زمان، دچار خطاهای شناختی بود، ما تسلیمِ بد-فهمیِ جامعه شویم.

مدیریت زمان، تکنیک‌هایی دارد که می‌توانیم به‌طور مستقل با آنها آشنا شویم و آنها را تمرین کنیم.

دکتر محمدرضا آهنچیان
تولید کننده محتوی:
دکتر محمدرضا آهنچیان
پردیس توسعه انسانی
این اثر مشمول قانون حق مالکیت معنوی و استفاده از محتوای آن بدون اجازه پردیس توسعه انسانی غیرقانونی است.

8 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

جدید‌ترین‌ های پردیس

چگونه می‌توانیم از علم آینده‌پژوهی، برای ساختن آینده خود استفاده کنیم؟

عادت‌هایت را اینگونه بشناس

روی پای خودت به هر چی می‌خوای برس

این داستان: توسعه منابع انسانی به روش مربی پرورش اندام

51 شاخص، تعریف، مصداق، و سوالِ مصاحبه استخدامی

چگونه می‌توانیم از علم آینده‌پژوهی، برای ساختن آینده خود استفاده کنیم؟

عادت‌هایت را اینگونه بشناس

روی پای خودت به هر چی می‌خوای برس

این داستان: توسعه منابع انسانی به روش مربی پرورش اندام

51 شاخص، تعریف، مصداق، و سوالِ مصاحبه استخدامی

پردیس در شبکه اجتماعی

Translate »