چگونه میتوانیم از علم آیندهپژوهی، برای ساختن آینده خود استفاده کنیم؟
انسان معنی و ماده اصلی ساخت آفرینش و همه اجزای آن است؛ سازمانها هم از این شمول خارج نیستند. سازمان بدون انسان فاقد معنی و ساخت است.
در این مقاله با هم نگاهی به مفهوم روابط انسانی و عناصر اصلی آن در سازمان، با هدف کمک به مدیران در درک روابط انسانی به عنوان ابزار موفقیت، میاندازیم.
میدانیم که انسان، عنصر اساسی تشکیل دهنده هر اجتماعی است و همه سازمانها در یک نگاه کلان، اجتماع به شمار میآیند. بر اساس یک قرائت کلاسیک، که در دنیای امروز هم صادق است در هر سازمانی، انسانها سرچشمه شکوه و عظمت آن هستند.
روابط انسانی در علم سازمان و مدیریت، فقط عبارت از یک کارکرد ساده نیست. روابط انسانی موضوعی اساسی برای تحقیق و مطالعه درباره چگونگی شکل گیری یک رابطه انسانی اثربخش، نحوه استمرار و تقویت آن، و روش شکل دهی به شبکه پایدار و منسجمی از ارتباطات میان و بین انسان هاست: این امر منجر به بهبود عملکرد و ارتقای کارایی نیروهای انسانی سازمان خواهد شد.
به دلیل اهمیت زمینه مطالعاتی روابط انسانی، دانشمندان علوم مختلف اجتماعی و انسانی در این زمینه فعال هستند. سرآغاز مطالعه منظم درباره روابط انسانی در دو رشته روانشناسی اجتماعی و در شاخه کلاسیک مدیریت قرار داشته است.
فکر کنید در سازمانی مشغول به کار هستید که در آن توجهی به روابط انسانی نمی شود. کار کردن در چنین سازمانی، چه حس و برداشتی به شما می دهد؟
پیش از انقلاب صنعتی در سازمانها بحثی از انسان و روابط بین انسانها در میان نبود و مسائل انسانی به دلیل کوچک بودن موسسات و کم بودن میزان تولید، از نگاه مدیران و صاحبان سرمایه، ارزش و اهمیت چندانی نداشت. مدیران و سرپرستان سعی می کردند به ساده ترین روش، مشکلات ناشی از محیط کار را برطرف کنند.
ظهور انقلاب صنعتی و به دنبال آن بیکاری کارگران صنعتی و کشاورزی سبب شد افراد در جست و جوی کار به شهرها بیایند و شرایط نامساعد ناشی از وضع اقتصادی را بپذیرند. در آن زمان، انسان هایی که در سازمانها، بهویژه سازمانهای کارگری مشغول کار بودند در ردیف ماشین آلات به حساب میآمدند!
در سالهای آغازین سده 19 میلادی آون (Owen) به نقش روابط انسانی در سازمان توجه کرد. از جمله اقدامات وی در این زمینه فراهم کردن وسایل و تسهیلاتی برای کارگران، اجتناب از استخدام کودکان و بهبود نسبی شرایط زندگی و کار بود که در زمان خود نوآورانه به شمار میآمد.
همزمان با رشد سریع کارخانههای تولیدی، فقدان سیاست رفاه کارگری و عدم حمایت دولت از کارگران، به تدریج اتحادیههایی برای حفظ حقوق و منافع کارگران شکل گرفت. تیلور (Taylor) در ابتدای قرن بیستم، نخستین فردی بود که بر اهمیت نیروی کار، در افزایش کارائی سازمان تاکید کرد، اما اصول مدیریت علمی وی نیز از حل مسالمت آمیز مسائل انسانی در سازمانها عاجز ماند و به این ترتیب تحقیقات درباره بهبود روابط کارگر و کارفرما همچنان ادامه داشت.
مشهورترین این تحقیقات که به مطالعات هاثورن (Hawthorne) معروف است، اصطلاح روابط انسانی را در سطحی که امروزه شناخته میشود به شهرت رساند. مطالعاتهاثورن که در سالهای بین 1927 تا 1932 صورت گرفت باعث ایجاد حرکت و جنبش بین مدیران و محققان در امور مدیریت شد و این حرکت زمینه ساز ایجاد یک مکتب جدید به نام نهضت روابط انسانی گردید.
در زیرمجموعه «روابط انسانی» موضوعات مختلفی مورد مطالعه قرار می گیرد. ما ادعا نمیکنیم که شما به عنوان مدیر یا نیروی انسانی میتوانید به کمک قواعد روابط انسانی، همه مسایل رفتاری و انسانی سازمان را برطرف کنید. حقیقتی که همه ما دریافته ایم، این است که در رفتار فردی و بین فردی افراد ویژگیها و ظرایفی وجود دارد که اجازه نمیدهد واکنشهای آنها هنگام رو به رو شدن با یک موقعیت سازمانی قابل پیشبینی باشد.
بیایید با هم مروری بر مهمترین زمینهها و موضوعات روابط انسانی داشته باشیم که برای درک و آشنایی یا روابط انسانی اهمیت دارد.
زمینه یکم. ارتباطات سازمانی: منظور از ارتباطات در محیط سازمان، کلیه ابزار و وسایل ارتباطی، خواه رسمی یا غیررسمی برای انتقال اطلاعات در مسیرها و مجــاری مختلف ســازمانی است. زنــدگی ما بـدون وجود ارتباطات ممکن و قابل تــداوم نیست. ما از طریق ارتباطات نیازها و مقصودهای خود را اعلام میکنیم؛ بازخورد میگیریم؛ نظر میدهیم و هدفهای خود را تعقیب میکنیم.
ارتباطات بر انگیزش هر یک از ما، خواه به عنوان مدیر یا یکی از منابع انسانی سازمان تاثیر میگذارد؛ به منزله منبع اطلاعات یا حامل اطلاعات عمل میکند؛ به اجتماعی شدن رفتار ما کمک میکند؛ و موجب وحدت رویه و عمل در سازمان میشود.
در سازمان، ارتباطات به ما کمک میکند تا:
آیا ارتباطات به جز کمک به مدیران و منابع انسانی، چه کمکی میتواند به سازمانها داشته باشد؟ به طور خلاصه ارتباطات در سه زمینه زیر به سازمان کمک میکند:
همان طور که پیش از این گفتیم مدیر از طریق ارتباطات، شبکه روابط انسانی را میسازد و برای تحقق هدفهای سازمان با اعضا تعامل برقرار میکند. در سطح گسترده، مدیران از طریق ارتباطات، منابع را از خارج از سازمان دریافت و محصولات خود را به آن باز میگردانند. ارتباطات اثربخش شرط شکلگیری، تداوم و بقای سازمان شما را تضمین می کند.
زمینه دوم. ادراک: ادراک، فرایندی عقلانی است که از طریق آن محرکهای حسی به اطلاعات معنیدار تبدیل میشود. به کمک ادراک به محیط اطراف خود معنی و این کار را با درگیر شدن در مشاهده، دریافت، گزینش، سازماندهی، و تفسیر محیط انجام میدهیم.
ادراک به اقدام یا عمل میانجامد؛ یعنی ما بر حسب ادراک خود دست به عمل میزنیم. شکل ساده زیر این رابطه را به ما نشان میدهد:
فرایند ادراک از فهم ما درباره محیط و پدیدههای وابسته بدان سرچشمه میگیرد. وقتی ما بر اساس ادراک خود به جهان مینگریم، تصویری خودساخته از واقعیت را عرضه میکنیم که چه بسا با واقعیت از نگاه دیگران یکسان نباشد. خطاهای ادراکی از همین نقطه آغاز میشوند و بر تصمیمات و اقدامات ما اثر میگذارند. به سخن دیگر بین دنیایی که ما ادراک میکنیم و دنیایی که در واقعیت وجود دارد فاصلهای هست که میتواند منشا خطاهای جدی در زندگی شخصی و سازمانی شود. کلیدیترین موقعیتی که چنین خطاهایی اثر خود را نشان میدهند، در فرایند تصمیمگیری مدیران است.
سوم. انگیزش: ما چرا دست به کار یا کاری میزنیم؟ چرا دست از کاری بر میداریم؟ عامل و سوخت فعالیتهای ما در زندگی چیست؟
انگیزش پدیدهای درونی و دلیل دست زدن ما به کاری یا دست شستن از آن است. ریشه این اصطلاح در لاتین به معنای حرکت است. انگیزش عبارت است از نیاز درونی انسان به تحقق چیزهایی که برای او ارزش دارد. همه فعالیتهای بشر ناشی از حرکت برای رفع نیازی است که تحقق آن رضایت بخش یا کمال آفرین میباشد. انگیزش فرایندی به هم پیوسته است که با احساس نیاز یا احساس محرومیت شروع و باعث بروز رفتار نیل به هدف است. توالی این فرایند میتواند منجر به ارضای نیاز شود.
تاکنون به تفاوت انگیزش و انگیزه توجه کردهاید؟ در حالی که «انگیزه» موجب تشویق و تحریک فرد به انجام یک کار یا رفتار میشود انگیزش انعکاس یک خواست کلی است. برای مثال شاید انگیزه یکی از کارکنان برای کار، پول باشد که در این صورت میتوان عملکرد سازمانی او را با این ابزار برانگیخت. ضمن اینکه نتیجه مطالعات زیادی نشان داده است که پول ابزاری برای برانگیختن است اما تنها عامل انگیزشی نیست.
اگر مدیر باشید و خواسته باشید تا اثربخش رفتار کنید باید به انگیزش نیروها به منزله یک الزام برای موفقیت خود و سازمانتان توجه کنید. در سازمانها، انگیزش بر استمرار تولید و سود سازمان موثر است و نبودِ آن موجب کم کاری، پایین آمدن سطح بهرهوری نیروی انسانی، و بالا رفتن میزان ضایعات و خسارتها میشود. بدون انگیزش، کسی دست به کاری نمیزند تا بخواهیم درباره مفید بودن یا نبودن کار او صحبت کنیم!
چهارم. تصمیمگیری: تصمیمگیری اقدام پیچیده و شگفت آوری است که در میان موجودات زنده، فقط از انسان سر میزند زیرا اتخاذ یک تصمیم، مستلزم طی شدن چندین مرحله فعالیت ذهنی و شناختی به صورت ارادی است.
تصمیم گیری یک فرایند شناختی است که طی آن فرد به روش منطقی از میان گزینههای مختلف که در دسترس وی قرار دارد دست به انتخاب میزند و این انتخاب مبتنی بر ارزشها، ترجیحها و عقاید تصمیم گیرنده است.
در محیط سازمانی، فرایند تصمیمگیری مجموعه گامهای به هم مرتبطی را شامل میشود که مدیران باید برای حل مسایل درونی و بیرونی طی کنند. گامها به طور خلاصه عبارتند از:
پنجم. تعارض سازمانی: در زندگی شخصی خود از اصطلاح تعارض و تضاد به وفور استفاده می کنیم اما کاربرد آن در سازمان معنی و کارکرد متفاوتی دارد.
تعارض سازمانی وضعیتی است که به دلیل برخورد و تضاد نیازها، ارزشها و منافع بین افراد در زندگی و یا در محیط کار مشترک رخ میدهد. همه ما در زندگی موقعیتهایی را تجربه کردهایم که به دلیل برخورد اجتناب ناپذیر بین منافع و ارزشها، تعارض ایجاد شده است. بروز تعارض در جریان زندگی انسانها، در اجتماعات و سازمانها، امری طبیعی اما نظارت بر آن به منظور کاستن از خسارت و آسیبها، وظیفه مدیران است. تعارض همیشه بین افراد رخ نمیدهد بلکه در بسیاری موارد شاهد تعارض بین گروهها، واحدهای سازمانی، و حتی سازمانها با یکدیگر هستیم.
شناسایی زمینههای بروز تعارض و یافتن راهی برای کنترل و کاهش آسیبهای ناشی از آن، یکی از محورهای مورد علاقه دانشمندان رفتار سازمانی است. ارتباطات، ادراک، تفاوتهای فردی، تصمیمگیری، و تعارض به عنوان مبانی رفتار فردی در سازمانها دارای کاربردهای وسیعی است که برای اطلاع از آن میتوایند به منابع معتبر مراجعه کنید.
انسانها بخش عمدهای از زندگی خود را به عنوان نیروی انسانی یا مدیر، در محیط های سازمانی سپری میکنند؛ آنها خواهان کسب رضایت و در جست و جوی فرصتی برای رشد، توسعه و یادگیری مهارتهای جدید هستند. یکی از عواملی که در رضایت ما از کار در سازمان نقش کلیدی دارد، روابط انسانی است.
در این مقاله مفهوم و تاریخچه روابط انسانی و سپس زیرشاخه های آن را در 5 عنوان مرور کردیم. هدف این بود که مدیرانی که در جستجوی موفقیت هستند، بتوانند با مرور اطلاعات ارایه شده در این مقاله، به اهمیت روابط انسانی در سازمان خود بیشتر پی ببرند.